فولکلور چیست؟
فولکلور (به انگلیسی: Folklore) یا باور عامیانه را میتوان مجموعهای شامل افسانهها، داستانها، موسیقی، رقص، تاریخ شفاهی، ضربالمثلها، هزلیات، باورهای عامه، رسوم دانست.فولکلور از دو کلمه انگلیسی فولک به معنی توده و لور به معنی دانش تشکیل شده است.
فولکلور را بیشتر در بررسی تودههای عامی مردم میجوید معمولاً در میان اقوام قدیمی بجز قبایل وحشی نمونههایی از فولکلور یافت میشود.واژه فولکلور را برای اولین بار ویلیام تامس عتیقهشناس انگلیسی در مقالهای که موضوع آن بحث دربارهٔ دانش عامیانه و آداب و رسوم سنتی بود بیان داشت.این اصطلاح از نیم قرن پیش نیز در ایران و ادبیات آن راه یافتهاست و بهتدریج این اصطلاح بهمعنی دانش عامیانه و دانستنیهای تودهٔ مردم رواج یافت و «فرهنگ عامه»، «فرهنگ عامیانه»، «فرهنگ توده» و «فرهنگ مردم» نامیده شد.
دراین تاپیک قصد داریم درمورد ترانه ها وتصنیف های فولکلور ترکی اذربایجانی ومعرفی انها به بحث وتبادل نظر بپردازیم
اگر اجرایی خاص از یک خواننده یا ترانه فولکلوریک خاصی مدنظرتان هست درهمین تاپیک درخواست بدین تا براتون پیداش کنم.
موفق باشیم…گوله گوله
فرهنگ عامه ( عمومیـ همگانی )
فرهنگ عمومییا فولکلور » یکی از اجزای سازنده فرهنگ است . همه فرهنگهای شناخته شده در جهان ، چه در جامعههای ابتدایی و روستایی که تکنولوژی « و ابزار کار ساده و ضعیف دارند وچه در جامعههای پیشرفته و صنعتی که از تکنولوژی پیچیده و ابزار نیرومند برخوردارند ، واجد فرهنگ عامه میباشد و صورتهایی از آن را به کار میبرند.
فرهنگ عمومی، جزیی از سنتهای آموخته انسان و از میراث اجتماعی جامعه اوست . بعضی ، ادبیات شفاهی را فرهنگ عامه و خود فرهنگ عامه را مقوله ادبی یا هنری فرهنگ پنداشته اند . برخی دیگر ، همه آداب و رسوم ، سنتها ، آیینها و جشنها ، ادب و هنر را در جامعه ابتدائی و روستایی و بازمانده آنها را در جامعههای پیشرفته صنعتی که به صورت شفاهی منتقل میشود، فرهنگ عامه دانستهاند .
قسمت عمده زندگی روزانه ما از عاداتی که به ارث بردهایم تشکیل یافته و سرچشمة آنها ملی نیست ، بلکه بشری میباشد ، زیرا تظاهرات گوناگون زندگی عامّه، حاکی از عمومیت و قدمت است. این عادات هر جا که بشر هست، خودنمایی میکند و میتوان حدس زد که تمام آنها از ابتدای بشریت آغاز میشود و یا لااقل مربوط به دورههای بسیار باستانی است.
ابزارهای یکسان که در مناطق گوناگون پیدا شده است نه تنها دلیل ارتباط اقوام است، بلکه مؤید این نظر میشود که همه آنها از ابزارهای ماقبل تاریخ منشعب شده است . عادات و رسوم نیز از همین قرار است .
خوش آمد گفتن به کسی که عطسه میکند در همه سرزمینها و بین همه قبایل مرسوم میباشد . آتش کردن به وسیله سایش چوب در سرتاسر سرزمین معمول بوده است . ادبیات عامه چه از حیث موضوع قصهها و ترانهها و چه از جنبه های دیگر ، عمومیت محصول زندگی توده را میرساند . اغلب در کشورهای دور از هم که به هیچ وجه ، وسیله ارتباط بین افراد آن وجود نداشته ، اشعار عامیانهای هست که از حیث مضمون و آهنگ ، همانند میباشند
از مقایسه تمام قصههای ملتهای گوناگون که در سرتاسر زاد بوم نژاد هند واروپای وهمچنین میان نژادهای سرخ و سیاه رواج دارد، چنین برمیآید که بسیاری از آنها با جزیی تغییر در همه جا یافت میشود . چوپان اسکاتلندی ، ماهیگیری سیسیلی ، دایه ایرانی ، برزگرهندی و شتر چران عرب که ممکن است بیسواد و نادان باشند و هرگز راجع به یکدیگر چیزی نشنیدهاند، یک وجه مشترک دارند و آن عبارت از قصههای عجیب و یا خنده آوری است که گاهی ساختمان ظاهری آنها فرق میکند ولی موضوع آنها همه جا یکی است . مثلاً قضیه «ماه پیشانی » ایرانی با جزیی تغییر نزد فرانسویها ، آلمانیها و ایرلندیها وجود دارد و از حیث موضوع، با قصه نروژی نزدیکتر میباشد. این اختلاف کوچک در مضمون یک قصه که از نواحی مختلف یک کشور جمعآوری شود نیز مشاهده میگردد. به همین مناسبت، چنین تصور، کردهاند که ترکیب اولیه ترانهها ، قصهها و اعتقادات بشر به زمانی میرسد که خانوادههای گوناگون این ملل باهم میزیسته وهنوز از یکدیگر جدا نشده بودند . شالوده مذاهب اولیه و پرسشهای مردم به طور خلاصه از سه سر چشمه ، ناشی میشده است : پرستش مردگان ، پرستش طبیعت و موجودات آن .
رسوم و جشنهای موسمیکه مربوط به پیوند بین انسان و طبیعت میشود ، رابطه میان ستارگان و فصلها که تأمل احوال ملتهای گوناگون در طبیعت بدست آمده است . از این رو عادات ، آداب و اعتقادات ما نه تنها از جانب پدر ویا کسانی که در سرزمین همنژاد نیاکان میزیستهاند به ما رسیده بلکه از تمامینژادهای دیگر، این عادات واعتقادات را گرفتهایم. فولکلور، دشمنی با بیگانگان را زائل میکند و همبستگی نژاد بشر را نشان میدهد . از این قرار ، اساس زندگی افراد مردم ، عمومیت دارد ، ولی مطلب مهم دیگر این است که این اساس مشترک به زمانهای ماقبل تاریخ میرسد .
فولکلور، علم نوزادی است ولی جمعآوری مصالح آن ، بسیار لغزنده و دشوارمیباشد. زیرا این گنجیه ، فقط از محفوظات اشخاص بیسواد و عامیبه دست میآید و وابسته به پشتکار و همتی است که اهالی تحصیل کرده یک ملت از خود نشان بدهند، زیرا هر گاه در جمعآوری آن مسامحه و غفلت شود ، بیم آن میرود که قسمت عمده فرهنگ مردمیفراموش گردد.
تعریف و قلمرو فولکلور
با این که حدود 150 سال از گزینش اصلاح «فولکلور » و معرفی آن به جهان علم و ادب میگذرد ولی هنوز در طول این مدت ، تعریف « فولکلور » روشن نشده و میان دانشمندان اجتماعی و « فلکلریستها » درباره آن بحث و گفتگو و اختلاف سلیقه وجوددارد . « فولکلور » هم به بخشی از عناصر و مواد فرهنگ و هم به دانشی که این مواد فرهنگی را بررسی و تحلیل میکند،اطلاق میشود . در این که «فلکلر » جزیی از فرهنگ و پاره تکمیلی آن است ، میان صاحب نظران اختلافی وجود ندارد، ولی در این که فلکلر ، کدام یک از جنبهها و مواد فرهنگی را در بر میگیرد، میان آنها اختلاف رای و عقیده وجود دارد .
فولکلوریستها در تعریف فولکلور ، توافق کامل ندارند . نه تنها فولکلوریستها کشورهای مختلف جهان ، تلفیقها و برداشتهای گوناگونی از فولکلور و مفاهیم آن دارند ، بلکه فولکلوریستهای یک کشور نیز نظرها و توصیههای مختلفی از فولکلور و دانش آن دارند.
در کتاب « لغتنامه استاندارد فولکلور ، اسطوره شناسی و افسانه » بیست و یک تعریف از فولکلور مضبوط است علمای اجتماعی ، بویژه مردم شناسان ، فولکلور را جزیی از فرهنگ قومیو مقوله هنری یاادبی آن و شکلی از تعابیر زیبا شناسانه در میراث اجتماعی جامعه میپندارند. این گروه ، ادبیات نوشته یا روایاتهای سنتی مانند اسطورهها ، قصه ها ، افسانهها، مثلها ، ترانهها ،افسونها ، معماها و صورتهای دیگر ادبیات شفاهی را فولگلر میدانند و آیینها ، جشنها ، مناسک و شعائر مذهبی و غیر مذهبی ، بازیهای سنتی ، هنرها، دست ساختهها و دست بافتها و معتقدات مردم را از فولکلور جدا و از اجزای دیگر فرهنگ میانگارند . « ویلیام باسکام » یکی از مردم شناسان امریکایی، قلمرو فولکلور را به « هنر شفاهی » محدود میکند .از فرهنگ ، تنها اسطورهها ، افسانهها ، و قصهها ، ضربالمثلها، چیستانها، ترانهها، تصنیفها را در همه جوامع، چه ابتدایی و چه پیشرفته و صنعتی ، فولکلور میخواند . « باسکام » هنرهای تجمسمیو نمایشی ، موسیقی ، پوشاک ، پزشکی ، رسوم و معتقدات اقوام را جزء « هنرهای شفاهی »یا فولکلور بشمار نمیآورد ، و آنها را اجزایی از فرهنگ اقوام میداند که وظیفه مردم شناس یا مردم نگار است که آنها را مطالعه و بررسی کن . تعبیر « باسکام » از فولکلور به هنرهای شفاهی » کاملاً با تلقی دیگران از آن به «ادبیات عامه » تطبیق میکند .بعضی دیگر، دامنه فولکلور و قلمرو و تحقیق آن را وسیعتر دانسته ، به آن «فرهنگ قومی»یا « فرهنگ عامه » که همه عناصر و پدیدههای فرهنگ ابتدایی یاروستایی را شامل میشود، اطلاق کردهاند در این گروه از دانشمندان و صاحبنظران، همه سنتها و آداب ورسوم اقوام ابتدایی و روستایی یا بازمانده آنها را در جامعههای پیشرفته صنعتی که شفاها منتقل میشود ، فولکلور دانسته اند.
«گریستن سن » ایران شناس دانمارکی ، اصطلاح فارسی « علم انتقال عوام » را در برابر کلمه «فولکلور » انتخاب و در مقالهای زیر همین عنوان ، آن را چنین تعریف کرده است :
« از علومیکه در این قرن اخیر در فرنگستان نشو ونما یافته ، یکی هم علم اساطیر و به عبارت دیگر ، علم انتقال افسانهها در میان عوام است .این علم عبارت است از تبع عادات آیین های قدیم ، عقاید باطل ، خرافات وسواس ، و رسوم روزهای عید و همچنین تحقیق کردن حکایات ، افسانهو روایتهای افسانه آمیز قدیم ملتهای دنیا »
این موضوعات، جزئیات مهم حیات و تمدن پیشین ملتهای مختلف را که در کتب تاریخی ، محافظت نشده است ، برای ما روشن و آشکار میسازند، زیرا که این گونه عادتهای و مراسم خیلی پایدار بوده و قرنها بلکه هزاران سال نیز پاینده خواهند بود . بویژه وقتی که معنی مذهبی و حکمت اصلی آن عادتها از میان رفته و فراموش شده باشد .
زمینه اجتماعی فولکلور
چون فولکلور پدیدهای مستقل و جدا از فرهنگ و جامعه نیست لذا ماهیت آن به زمینه فرهنگی و اجتماعی آن وابسته است . زمینه فرهنگی یا اجتماعی فولکلور ممکن است کیفیت جغرافیایی ، زبانی ، قومییا شغلی داشته باشد . فولکلور در زمینه اجتماعی یک جریان ارتباطی است که در آن ، گویندگان نقل و شنوندگان نقل ، با واسطه نقل به یکدیگر میپیوند و یک رشته ارتباطی برقرار میکنند . این جریان ارتباطی فقط در یک گروه کوچک یا برزگ باشد بوجود میآید . این گروه اجتماعی میتواند یک خانواده ، یک دسته دوره گرد ، مجموعه کارگران یک کارخانه، یک روستا و حتی یک طایفه یا ایل باشند . هر یک از این گروهها یا واحدهای اجتماعی ، سنتها وویژگیهای دارند که ممیز آنهاست .
بعد زمانی فولکلور
فولکلور در زمینه بعد زمانی باید در زیر سنگ آسیای زمان ، خرد و نرم شود .و با گذشت زمان ، از طریق واسطههای انتقال شفاهی یعنی فرد و جمع ، نسل به نسل بگذارد و ادامه یابد .
تاریخ حیات فولکلور . قدمت و کهنگی عناصر آن تنها عامل برای تشخیص ماهیت آن نیست هستی کنونی فلکلر نیز ماهیت و چگونگی آن را نشان میدهد . مثلاً یک شعر مردم پسند یا یک شوخی یا یک طنز و لطیفه سیاسی و اجتماعی که در زمانی مناسب با وضع و موقعیت خاص آن زمان وجامعه در میان گروهی اجتماعی با طرزی هنرمندانه ساخته و بکار برده میشود، فلوکلر است .مهم نیست که از چه تاریخ ،این شعر یا شوخی بدین گونه بکارفته یاسابقه تاریخی و خصوصیت سنتی آن به چه زمانی میرسیده است.
واسطه انتقال فولکلور
فولکلور در زمینه واسطه انتقال ، کیفیت شفاهی مییابد . اغلب دانشمندان و فولکلور شناسان جهان به عقیده دارند که عناصر فولکلوری یا صورتهای گوناگون آن باید غیر مکتوب و زبانگرد و شفاهی باشند و از شخصی یاگروهی به شخص یا گروهی دیگر ، نسل به نسل ، بیواسطه هر گونه متن نوشته به طور شفاهی تقلید و منتقل شوند…
فولکلور در رابطه با مردم شناسی
فولکلور ، یک همبستگی دو گانه با علوم انسانی و علوم اجتماعی دارد . در میان رشتههای مختلف این علوم ، فلوکلر بیشتر با مردم شناسی فرهنگی یا مردم شناسی اجتماعی ـ که به تحقیق نهادها ، نظامها ، فنون ،آداب و سنتها و… اقوام زنده جهان میپردازد – و به زبان شناسی اجتماعی وابسته است . وقتی میگوییم که فولکلور، جزء و پاره ای از فرهنگ است ، پس ضرورتاً در سلک موضوعات مورد تحقیق مردمشناسی قرار میگیرد هر تحقیق مردم نگارانهای که فولکلور یا قوم یا جامعه را دقیقامورد بررسی قرار ندهد ، توصیف و تحقیقی ناقص از فرهنگ آن قوم و جامعه ارائه خواهد داد…
نقش فولکلور و اهمیت بررسی و گردآوری آن
فرهنگ عمومیبرای تصدیق و تجویز نهادهای دینی ، اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ومعتبر ساختن نقش و وظیفه آنها درجامعه بکار میرود. فرهنگ عمومیدر انتقال معلومات ارزشها، ویژگیها و تدبیرهای آموزشی یک نسل به نسل دیگر، نقش و وظیفه مهمیبه عهده دارد. فرهنگ عمومیبا انتقال این معرفتها به پایداری و دوام فرهنگ و القای آداب و معیارهای اخلاقی و مشترکات جمعی به افراد جامعه کمک میکند .
مفهوم فولکلور و قلمروآن در ایران
در حدود 60 سال است که فولکلور به مفهوم و معنای غربی آن در فرهنگ و زبان و ادب ما راه یافتهاست . از آغاز نخستین سالهای قرن چهاردهم ه . ش تنی چند از نویسندگان ، دانشمندان و پژوهشگران ایرانی با آگاهی از فرهنگ و زبان غربی و آشنایی با فرهنگ عمومیدر غرب و چگونگی شیوه و روش غربیها در تحقیقات فرهنگ عامه ، این دانش جوان رابه مردم ایران شناساندند. این دانشمنان نویسندگان، هر یک به ذوق وسلیقه خود، معادلی فارسی در برابر واژه انلگلیسی «فولکلور » مانند: فرهنگ عامه ، فرهنگ عوام ، فرهنگ عامیانه ، فرهنگ مردم ، دانش عامه ، ادب عامه ، دانش مردم ، دانش تودهها وضع و معرفی کرده اند.
ظاهراً اصطلاح فرهنگ عامه را نخستین بار ، مرحوم « رشید یاسمی» استاد دانشگاه تهران مقابل کلمه فولکلور برگزیده و بکار برد . رشید یاسمیدر سخنرانی خود به تاریخ اسفند ماه 1314 خورشیدی، درباره مفهوم فولکلور و موضوعاتی که این علم ، تحقیق و بررسی میکند و نیز لزوم جمعآوری «افسانهها ، ترانهها ، عادات، آداب و اخلاق مینویسد : «طبقات عالیه و افراد تحصیل کرده غرب ، معلومات و فرهنگ طبقه روستایی و عوام را که تا آن زمان چندان محل اعتنا نبود ، گرد کردند و از مجموع آن ، علم جدیدی پیدا شد موسوم به فولکلور یعنی فرهنگ عامه و این معنی ، ترجمه تحت الافضلی دو کلمه انگلیسی «فولک و لر » است که از سال 1846 میلادی ، درست 90 سال قبل (139 سال قبل ) بنیان آن نهاده شده است . « او میگوید که علمای همه ملتهای اروپا بویژه انگلیس و آلمان آگاه شدند که تمدن هر قوم ، صد برابر آنچه در صفحات کتب ثبت میشود در افواه و قلوب مردمان محفوظ است که از نسلی به نسلی ، آن را انتقال میدهند . البته آنچه در سینه مردمان ، حفظ میشود ، دستخوش خیال و وهم آنان میگردد و در طول زمان و کثزت انتقال ، صورت اصلی را تغییر میدهد و جزء افسانه و قصه محسوب میشود . اما قصه را نباید خوار شمرد . همیشه هسته و لب آن مطابق واقع است . پیرایه ها تفاوت میکند .
مولوی فرمایند :
ای برادر قصه چون پیمانه است معنی اندروی بسان دانه است
دانه معنی بگیرد ، مرد عقل ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
همچنین ، از موضوع کلی مورد تحقیق فولکلور و رابطه آن با دانشهای دیگر یاد میکند و مینویسد : این علم که وارد تحقیق احوال روحی اشخاص و دیگر صنایع آنها ، رسوم ، عقاید، ادبیات فرد و جمعیت میشود در واقع موضوعش با موضوعات چند علم دیگر تماس دارد. از آن جمله معرفه الانفس ، اقتصاد ، ادبیات ، صنایع علم ادیان ، فقه اللغه ، تاریخ ، جغرافیا و مانند آنها با این تفاوت که مخاطب و مخاطب فولکلور نامعین و نامشخص است و در سایر علوم ، این دو چیز کاملاً معلوم است. مثلاً در ادبیات ، ما شاعر را میشناسیم و طرف خطاب او را هم میدانیم . اما اشعار عامیانه ، گوینده و مخاطب خاصی ندارد. از مردم برآمده و به عامه خطاب شده است .
زمانی که محمد علی فروغی در سال 1314 ه ش . فرهنگستان ایران را بنیاد نهاد ، اعضای آن ، نظر به اهمیت فولکلور به کوشش چندین تن از دانشمندان و نویسندگان بویژه صادق هدایت ، اهمیت آن شناسانده شده بود، بررسی و گرد هم آوری آن را رسماً جزیی از کارهای فرهنگستان شناختند و واژه فارسی توده شناسی را در برابر فولکلور وضع وآن را علم به عادات و رسوم توده مردم و مجموع افسانه ها و تصنیفهای عوامانه تعریف وتوصیف کردند. همچنین ، اعضای آن وقت فرهنگستان در ماده 5و 7و اساسنامه فرهنگستان ، جمع آوری لغات و اصطلاحات پیشه وران و صنعتگران و لغات و اصطلاحات ، اشعار ، امثال ، قصص ، نوادر ، ترانه ها و آهنگهای ولایتی را تصریح کردند.
محمد علی فروغی در مقالهای زیر عنوان مردم شناسی چیست ؟ ( ماهنامه آموزش و پرورش آذر ماه 1317 ) فولکر را تعریف میکند و مینویسد : یکی از مسائل بسیار شیرین علم نژاد شناسی، چیزی است که توده شناسی نام گذاشتهایم و به زبانهای اروپایی، آن را فولکلور میگویند یعنی معارف عامه یا معلولاتی که در میان عوام شایع است از داستانها، افسانهها ، خرافات ، موهومات، مثلها، شعرها، ترانه ها و آهنگهای خوانندگان و نقش و نگارهایی که عامه در زندگی خود معمول میدارند واین جمله، دلالت تامه براحوال، روحیه ، افق فکری و ذوق و سلیقه عامه مردم هر قوم دارد. و سرانجام معارف عالیه وخاصه نوع بشر از همین معرف عامه بیرون آمده و سیر تکاملی کرده و صورت علم، فلسفه، ادبیات، لطایف شعر، موسیقی، نقاشی، حجاری ومعماری را پذیرفته است . در جای دیگر مینویسد: شک نیست که مهمترین علوم برای انسان، معرفت براحوال بشر است و از این رو از میان رشتههای علوم طبیعی، علمیکه به زبانهای اروپایی انتروپولوژی میگویند و ما مردمشناسی ترجمهکردهایم اهمیت خاص دارد. و یکی از شعب علوم مردمشناسی آن است که اروپائیان، فولکلور میگویند و ما توده شناسی اصطلاح کردهایم و آن آگاهی ازمعلومات و ذوقیاتی است که از عوام و مردمان بیعلم و سواد بروز میکند. از ترانهها، اشعار، آهنگها، لغات، داستانها، افسانهها، عقاید عامیانه و امثال آنها.
یکی دیگر از تصمیمات آغازین فرهنگستان ایران، تدوین و تصویب اساسنامه ، مؤسسه مردمشناسی ایران در سال 1316 ه. ش بوده و این اساسنامه، موسسه مردمشناسی با دو شعبه نژادشناسی ( اتنولوژی ) و تودهشناسی (فولکلور ) برای گردآوردن اطلاعات دقیق و اسناد حسی نسبت به اقوامیکه در کشور ایران ساکن بوده و هستند و تحقیق کیفیت زندگانی مادی و معنوی آنان از لحاظ مردمشناسی ( انتروپولوژی ) بنیاد گذاشته شد.
این مؤسسه در مهرماه همان سال ، زیر نام بنگاه مردمشناسی تأسیس شد ووظیفه گردآوری ، بررسی و نگاهداری فرهنگ عامه ایران را در سراسر نقاط کشور به عهده گرفت . در همان دهههای نخستین قرن چهاردهم، کسان دیگری مانندد : حسین کوهی کرمانی ، عباس شوقی ، علی اکبر دهخدا، امیرقلی امینی و…با همت و علاقه و پشتکار به بررسی فرهنگ و ادب توده مردمگردآوری و انتشار صورتهایی از فرهنگ عامه ایران پرداخته است.