روششناسی تجزیه تحلیل آثار خوشنویسی معاصر با رویکرد «موزیکالیگرافی»
اصول دوازده گانه خوشنویسی و مشترکات آن با موسیقی: (ترکیب – هماهنگی اصوات)، (کرسی – خط حامل)، (تناسب – تناسب گام موسیقیایی)، (ضعف – پیانو)، (قوت – فورته)، (سطح – خارج نبودن از نت)، (دور- برگشت های موسیقیایی)، (صعود – اوج)، ( نزول – فرود)، (اصول – حسن اجرای موسیقی)، (صفا – طراوت موسیقی) ، (شأن – دلنشینی موسیقی).
بخشی از خوشنویسی خواندنی نیست، بلکه آوازی است.
مثلاً در کتیبههای خوشنویسیشده قرآنی، ما با نگاه اول نمیتوانیم عبارت را بخوانیم اما چون یکی ـ دو کلمه از آن را میدانیم (مثل: قل هو الله) میتوانیم مابقی را هم بخوانیم.
موسیقی و خوشنویسی هر دو از جزء به کل میروند، در موسیقی تا نُت کامل نشود، آن ملودی ساخته نمیشود. در خوشنویسی هم اگر اجزاء کامل نوشته نشوند، جمله ناقص و بیمعنی میماند.
با وجود اصل معماری در موسیقی و خوشنویسی، از دیگر اشتراکات این دو هنر «تقسیمات» در موسیقی و خوشنویسی مشترک است، یعنی در موسیقی نتها تقسیماتی دارند، در خوشنویسی هم حروف با نقطه و نیمنقطه، سنجیده میشوند. متأسفانه برخی اصطلاحات مانند «یک مو» در خوشنویسی ما منسوخ شده است اما در ترکیه هنوز به کار برده میشود. ساختار خط حامل در موسیقی را با خط کرسی (مصدر) در خوشنویسی شبیه هم است تزئینات در موسیقی و خوشنویسی بخش جداییناپذیر این دو هنر است. مثلاً نتها با ویبراسیونهای مختلف اجرا میشوند و در آواز نیز ملیزیم ها باعث ارتقای موسیقی و زیباترشدن آن شوند،در خوشنویسی ـ به ویژه خطوط ثلث و نسخ ـ هم تزئینات اگر نباشند، خط عریانی خواهیم داشت که فاقد زیبایی است.خوشنویسی به حروف شخصیت میبخشد. ترکها از اعرابگذاری در خوشنویسی به «حرکت» تعبیر میکنند و اصطلاح درستی هست، چون آنها به جلوه هنری حرکت میدهند. خوشنویسی، حروف را از حالت دوبعدی (تیپوگرافی) خارج و آنها را سه بعدی میکند. در موسیقی هم حرکت (موومان) داریم. همانطور که در خوشنویسی، تصویرسازی و خیالانگیزی داریم (تصویر کردن اشکال و هیبت موجودات از طریق کلمات خوشنویسیشده)؛ در موسیقی هم از عناصر خیال بسیار استفاده میشود، به ویژه در موسیقی فولکلور. جای خوشنویسی در بین هنرهای دینامیک (حرکتی) و تجسمی (ثابت) کجاست؟ به عقیده من خوشنویسی هنر تجسمی صرف نیست، بلکه یک هنر نمایشی است. در تمام رشتههای تجسمی، هنرجو به آموزشگاه میرود و نقاشی میکند، مجسمه میسازد و … اما در مورد خوشنویسی، هنرجو نزد استاد میرود تا حرکات او را ببیند. یعنی خوشنویسی جنبه کارگاهی ندارد. حتی در شرق آسیا هنرجوها به صورت آیینی نزد استاد میروند و خوشنویسیکردن او را تماشا میکنند. به خاطر دارم استاد نصیری وقتی یک «ب» کشیده مینوشت، حدود ۱۰ ثانیه طول میکشید و ما هنرجویانش در آن ۱۰ ثانیه حتی نفس هم نمیکشیدیم. خوشنویسی بر خلاف آنچه تصور میشود، یک هنر دودستی است، یعنی یک دست قلم را نگه میدارد و دست دیگر دوات و زیردستی را. در نوازندگی هم هر دو دست درگیر نواختن ساز میشوند. خوشنویسی و موسیقی هر دو از ادوار و بیضی تشکیل شدهاند
اما پیدا کردن اشتراکات بین خوشنویسی و موسیقی به آشنایی با مبانی رسم و زیباییشناسی و اصول هنری نیاز دارد
و درک آن از عهده ی همه خارج است ، اما به لحاظ حسی میتوان تعامل خوشنویسی و موسیقی را به شکل محدودی درک کرد. از سوی دیگر ، ادبیات نیز نقطه ی ارتباط خوشنویسی و موسیقی می تواند باشد زیرا محمل هر دو هنر خوشنویسی و موسیقی ، ادبیات است. در خوشنویسی همواره از ادبیات که بر معرفت استوار است استفاده شده در موسیقی متعالی نیز اشعار عرفانی در قالب آواز مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. پس خوشنویسی، موسیقی و شعر به نوعی با یکدیگر همپوشانی دارند و از هم حفاظت می کنند یعنی شعر و خط وقتی خوانده می شود، بیشتر درک می شود و موسیقی نیز با استفاده از عرفان موجود در شعر عمق مییابد. ادبیات و خط ارتباطی مستقیمی با هم دارند. این ارتباط به صورتی برقرار هست که نمیشود از هم جدا کرد. زمانی که شما یک شعر را با خط زیبا مینویسید یک برد معنای و خوانایی زیبایی دارد. همچنین ارتباط های دیگری نیز بین خط و موسیقی وجود دارد که نیازمند بحثهای تخصصی است، به عنوان نمونه در نگارش یک دوبیتی در هر مصراع ، یک یا دو کشیده قرار میگیرد ،
در آواز نیز همین قانون به شکل تحریر زدن که قابلیت همان کشیده را دارد، رعایت می شود از این منظر نوعی هماهنگی زیباییشناسانه در موسیقی و خوشنویسی وجود داردکه به دو صورت حکمی و حسی قابل بررسی است . خط نستعلیق موسیقی ساکت حروف است که تنها با جذبه حق و عشق حاصل می شود .نغمات موسیقی ایران نیز همچون صدای حروف نستعلیق اند. ارتباط و خویشاوندی این دو